دعایی که بر بالین امام خوانده شد چه بود/ میرزا علیاکبر معلم دامغانی گفت: امام یک روز بیشتر زنده نمیماند
به گزارش کارگر آنلاین،میرزا علی اکبر معلم دامغانی (یا آیتالله معلم دامغانی) متولد سال 1282 هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی(ره) کوچکتر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز میگردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود.
قدر مشترکشان در مبدا، شاگردیِ آیتالله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی است و چشیدنِ طعمِ انتقالِ پایتختِ علمیِ شیعه از نجف اشرف به قم مقدس.
مقصد هم یکی است. ولی راه دوتاست: میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و مکتب قزوین (یا به عبارتی «مکتب تفکیک») رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران).
میرزا علیاکبر معلم دامغانی بر بالین امام
نقل است وقتی بیماری امام خمینی بالا گرفت، ایشان به حاج احمد آقا فرمودند: «به آقای معلم سلام مرا برسان بگو دیگر برای سلامتیم دعا نکند». نقل دیگر است وقتی بیماری امام بالا گرفت، ایشان به حاج احمد آقا فرمودند «پیکی را بفرستید دنبال آقای معلم». وقتی آقای معلم به بیمارستان میآید باز چند نقل وجود دارد. یکی (به نقل از فاطمه مصطفوی عروس امام و همسر حاج احمد آقای خمینی) اینکه آقای معلم وارد اتاق امام میشود، هیچ سخنی بین ایشان رد و بدل نمیشود. آقای معلم دقایقی آنجا میمانند و در آخر جلو میروند و دست بر پیشانی امام میگذارند، زمزمهای میکنند و سپس خارج میشوند. نزدیکان امام میبینند با اینکه قبلش حال امام بسیار بد بود اما از وقتی آقای معلم آمد بسیار حال خوب و بانشاطی پیدا کردهاند. وقتی از امام دلیل این حال خوش و الفت را میپرسند امام فرمایند: «نمیدانم چرا اینقدر ما همدیگر را دوست داریم؛ با اینکه در سنین جوانی هر یک در وادی خاصی بودیم، ولی خیلی همدیگر را دوست داریم».
نقل دیگر این است که امام خود از آقای معلم میخواهد برایشان دعا کند. هم دعا کند که زودتر از دنیا بروند، هم چندین بار میخواهد دعا کند عاقبت به خیر شوند. نقل دیگر این است که پس از دعا، آقای معلم در گوش حاج احمد آقا میگویند به یک روز نمیرسد که پدرتان از دنیا میروند. نکته هم اینجاست که این دیدار برای روز قبل از درگذشت امام است. نقل دیگر این است که آقای معلم پس از خروج از اتاق بسیار متاثر میشوند و گریه میکنند.
نقل است بسیاری از علما، بزرگان و دوست داران وادی سلوک و عرفان خود را به دامغان و نزدیک حضرت ایشان میرساندند برای گرفتن و شنیدن رمز، سر، ذکر، دستورالعمل، ختم و خلاصه هر چیزی که به نوعی در مسیر معرفت «میانبر» باشد و ایشان در همه این برخوردها شبیه همان پاسخی را میدادند که از آیت الله بهجت در موارد مشابه شنیدهایم. همان «عمل به ظواهر دین» همان «انجام واجبات و ترک محرمات» یعنی همان نبود میانبر! و تاکید بر مجاهدت و عمل به دانستهها.
مرحوم میرزا علی اکبرمعلم چند ویژگی منحصر به فرد امام خمینی را توضیح میدهند یکی (در این موضوع توجه کنید به مکتب فکری میرزا) تصریح میکنند: «عموم اهل عرفان و حکمت خیلی با شریعت میانه خوبی ندارند اما امام خمینی با اینکه عمیقا متبحر در حکمت و عرفان بودند دقیقا به احکام شریعت پایبند و مقید و معتقد بودند و نه تنها واجبات و محرمات شرعی، بلکه به مستحبات هم». از جمله مثال زدند به اینکه امام پس از وضو دستشان را خشک نمیکردند (یکی از مستحبات معروف وضو)
مرحوم معلم از دیگر ویژگیهای امام خمینی به همان مبحث «بی ادعا زیستن» و «گمنامی جستن» اشاره میکنند و برای مثال میگویند «با اینکه امام شعرهای بسیار درخشانی میسرودند ولی هیچ وقت به هیچ کس نگفتند من شاعرم. یا با اینکه نثر قدرتمند و بی نقصی داشتند و من نمونهاش را در نامههایمان دارم ولی پیش دیگران سخنی از این هنر خود هم به میان نمیآوردند»
آقای معلم میگویند: «با آنکه پس از پیروزی انقلاب مقام بسیار بالایی داشتند و در همه ویژگیها، فوقالعاده بودند و شاید درست نبود مثل منی را خیلی تحویل بگیرند اما درست عین زمان طلبگی با من برخورد کردند و اصلاً قبل و بعدِ انقلاب در رفتار ایشان تفاوتی ایجاد نشد. در حالی که دیگران عموما این طوری نیستند. عموما تا به جایی میرسند باد میکنند و ورم میکنند و نمیدانند چه کار کنند!».
او به دیدار آخر خود با امام خمینی(ره) در بیمارستان نیز اشاره میکند و در ارتباط با دعایی که بر بالین امام خواندهاند میگویند: «حالا یک دعایی خواندم دیگر، یک چیزی در عقیده ی خودم خواندم» بعد تاکید میکنند «البته نه یک دعای خاص، از همین دعاهای معمولی، همین ها که در کتاب های دعا موجود است. همین صلوات و بسم الله. منتها باید اعتقادش باشد. همینها، ولی هرکسی نمی تواند آن اثرش را بگیرد.»
زندگینامه عارف واصل میرزا علی اکبر معلم دامغانی (رحمه الله علیه)
مرحوم علی اکبر معلم به سال ۱۲۸۲ (هجری شمسی) در خانواده ای متدین و با تقوی و اصیل و ریشه دار در شهر دامغان چشم به جهان گشود و در شامگاه روز سه شنبه دهم رجب سال ۱۴۱۸ (هجری قمری) مطابق با سی ام آبان ماه ۱۳۷۶ (هجری شمسی) ستاره وجودش به خاموشی گرائید.
به گزارش کارگر آنلاین به نقل از کاوش پرس، مرحوم علی اکبر معلم به سال ۱۲۸۲ (هجری شمسی) در خانواده ای متدین و با تقوی و اصیل و ریشه دار در شهر دامغان چشم به جهان گشود و در شامگاه روز سه شنبه دهم رجب سال ۱۴۱۸ (هجری قمری) مطابق با سی ام آبان ماه ۱۳۷۶ (هجری شمسی) ستاره وجودش به خاموشی گرائید. مردی از سالکان راه حق بود که گمنام زیست و گوهری با ارزش در دریای معرفت عرفان و انسانی از تبار وارستگان و فرهیختگان بود.
پدرش مرحوم میرزا محمد معلم دامغانی از روحانیون با تقوا و خوشنام و از ذخائر علم و دانش غنی بود. مرحوم علی اکبر معلم علوم مقدماتی را در شهر دامغان فرا گرفت و سپس جهت ادامه تحصیل به مشهد مقدس رفته و آنگاه عازم شهرهای قم و قزوین گردید ، تنها قم بود که می توانست روح تشنه و کمال جوی وی را سیراب و به دریای معرفت و معنویت پیوند دهد.
قم که به تازگی به همت مرحوم سید عبدالکریم حائری موسس و بنیانگذار حوزه علمیه سرفصلی جدید و نوین را آغاز کرده بود و مشتاقان را از هر سوی جذب خویش کرد ، مرحوم معلم در درس خارج مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری شرکت می کرد و نیز مراتب عالیه و علوم باطن و معارف قرآنی را از مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر الهیان فرا گرفت ، مرحوم علی اکبر معلم در سن سی سالگی سفری به قزوین نمود تا از محضر علماء و دانشمندان آن شهر بهره گیرد ، برای نیل بدین هدف در آن شهر رحل اقامت افکند. مشارالیه چند سالی در قزوین در محضر مرحوم زرآبادی به کسب فضائل و تکمیل مراتب تقوی و اخلاق و علم و عمل پرداخت و بعد از فوت مرحوم زرآبادی نامبرده مجدداً به استادش شیخ علی اکبر الهیان ملحق شد. مرحوم معلم چند سالی نیز در محضر استادانی چون میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی بسر برد و درسها آموخت. مرحوم معلم پس از جنگ جهانی دوم و بعد از خروج متفقین از ایران برای چند سالی در تهران اقامت گزید و بنا به مصالحی از کسوت روحانیت بیرون آمد و اندکی بیش از فوت استادش به دامغان مراجعت نمود. مرحوم علی اکبر معلم از بنیانگذاران بانک ملی در شهر دامغان بود. در سالهایی که مرحوم معلم در قم به سر می برد با امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران همدرس و هم مباحثه و هم حجره بودند و بعد از مراجعت امام خمینی به ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ بارها مرحوم معلم به دیدار گمشده خویش عازم تهران شدن و حتی روزهای آخر حیات امام خمینی (ره) که ایشان در بیمارستان بستری شده بودند مرحوم معلم به ملاقات امام در بیمارستان رفته و با ایشان به نجوا می پردازد ، مرحوم معلم با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره) ارتباطی مستحکم و عمیق و دوستانه داشت. وی یار خلوتگاه امام راحل بود. مرحوم معلم دارای اخلاق و عادات حسنه بسیار نیکو بود که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد. مرحوم علی اکبر معلم پیوسته در غم و شادی در کنار مردم حضوری پررنگ داشت و در حرکت های عام المنفعه از طلایه دارای و پیشگامان بوده و نقش موثر و سازنده و فعال ایشان بر همگان روشن است. مرحوم معلم هر کجا که خیر و صلاح مردم را می دید و پای حق و حقوق مردم به میان می آمد با شهامت از خواسته های مردم دفاع می نمود ، مرحوم معلم در سال هایی که شهر دامغان در تب محرومیت های و ناکامی ها می سوخت او خدمتگذاری دلسوز و صدیق و درستکار بود که از خدمت به مردم لذت می برد و در عرصه عمل بی ریا و بی پیرایه در راه رضایت مردم تلاش می کرد ، و با در اختیار گزاردن امکانات و فراهم کردن تسهیلات ویژه متخصصان و پزشکان زیادی را جذب این شهر کرد ، وی عارفی وارسته و زاهدی فرزانه بود که عبادتش با عملش همخوانی داشت و لحظه ای از احوال مستمندان و نیازمندان غافل نبود.
مرحوم معلم در همه حال به ذکر معبود خویش سرگرم بود ، نگاهش جذاب و پرمعنا و کلامش کوتاه و گفتارش سنجیده بود. مرحوم معلم چون طعم و لذت زندگی طلبه ای را در کنار مرشد خویش حضرت امام خمینی (ره) تجربه کرده بود نگاهش همواره متوجه حوزه های علمیه دامغان بود. وی توجه ای خاص به وضع معیشتی و تحصیلی طلاب داشت. روزی نمی گذشت که به طلاب حوزه علمیه موسویه (آقا) در بالا محله سر نزند ، ساده زیستن از ویژگی های بارز مرحوم معلم بود. در ایام عزاداری سالار شهیدان حسین بن علی (ع) مرحوم معلم لباس سیاه بر تن می کرد و حالاتی غیر از حالات روزهای معمولی داشت حضورش در جمع عزاداران حسینی در مدرسه آقا بر شکوه و معنویت مجلس می افزود. مرحوم علی اکبر معلم برای علما و اساتید احترام خاصی قائل بود و از مصاحبت و مجالست با آنان لذت می برد.
از عادات حسنه این عارف عالی مقام و گرانمایه این بود هر روز صبح بعد از فریضه نماز از منزل خارج می شد و درب منزل خود و همسایگان را با پاکی آب صفائی تازه می بخشید. مرحوم معلم آموخته بود آب نماد زندگی است. آب حیات که در ظلمات مکشوف می شود و دوباره زنده می کند ، این نمادگرائی از مضمون عرفانی برخوردار است مضمون غوطه خوردن در چشمه جاودانگی همواره در تفکر عرفان اسلامی به خصوص در ایران دیده می شود. مرحوم معلم با طبیعت و دشت و صحرا انس و الفتی زیاد داشت او تسبیح نباتات و گیاهان را در برابر معبود و معشوق خویش از اعماق وجودش درک می کرد.
مرحوم معلم اوقات فراغت را در جمع دوستان و در دامن طبیعت سپری می کرد. مرحوم معلم انسانی آزاده و وارسته بود که گمنام زیست و مردم شهر گوهر وجودش را درک نکردند.